---

Friday, November 16, 2007

روزهاي هفته در گاهشماري ايراني

كاربرد هفته و روزهاي هفت‌گانه آن اهميت فراواني در نظام‌هاي گاهشماري (خورشيدي يا مهي) دارد. با اينكه گاهشماري‌هاي گوناگون جهان در بسياري از جزئيات محاسباتي و ديگر ويژگي‌ها كاملاً با يكديگر متفاوت هستند، اما شيوه روزشماري بر مبناي هفت روز هفته در همه آنها يكسان است. مي‌دانيم كه شمار روزهاي ماه و سال در گاهشماري‌هاي گوناگون و حتي در هر گاهشماري خاص، با يكديگر متفاوت هستند و گاه در طول تاريخ و براي اصلاح آن، تغييراتي در شمار آنها داده شده است. همچنين ممكن است كه شمار روزها در سال‌هاي كبيسه دچار افزودگي‌هايي شوند. اما اهميت ديگر روزشماري بر مبناي روزهاي هفته در اين است كه هيچگاه و به هيچ علتي، ترتيب و توالي روزها و تعداد آن تغيير نمي‌كند و پيوستگي روزهاي آن تابع نظام‌هاي گاهشماري نيستند. به عبارت ديگر «هفته‌شماري» خود به تنهايي و بدون ارتباط با هر گاهشماري ديگري، يك نظام ساده، دقيق و فراگير در محاسبه‌هاي تقويمي در سراسر جهان دانسته مي‌شود. اين ويژگي ممتاز، اهميت فراواني در تطبيق مناسبت‌هاي تاريخي و درك ميزان درستي يا نادرستي داده‌هاي تاريخي دارد. تنها تفاوت موجود در هفته‌شماري‌، روز تعطيل قراردادي آن است. امروزه بسياري بر اين گمانند كه در ايران باستان و نيز در گاهشماري‌هاي ايراني از واحد هفته استفاده نمي‌شده و در نتيجه نام‌هايي نيز براي روزهاي هفته در فرهنگ ايران وجود نداشته است. البته چنين گماني دلايلي نيز داشته و آن اينكه در هيچيك از متون كهن شناخته‌شده ايراني نامي از هفته و روزهاي آن در دوران باستان برده نشده است. همچنين اين را نيز مي‌دانيم كه گاهشماري عصر ساساني بدون هفته‌شماري بوده و روزهاي هر ماه، صرفاً با نام ويژه همان روز شناخته مي‌شده است. تا اينجا مي‌توانيم چنين بپنداريم كه در گاهشماري رسمي و دولتي ساساني، از روزهاي هفته بهره‌گيري نمي‌شده است؛ اما نمي‌توانيم اين گمان را به همه دوره‌هاي تاريخ ايران، همه تقويم‌ها و همه اقوام و اديان تعميم دهيم. از سوي ديگر از دخل‌ و تصرف‌هاي فراوان ساسانيان و به ويژه موبدان درباري آن دوره در تاريخ و فرهنگ ايران‌زمين آگاهي داريم و مي‌توانيم چنين احتمال دهيم كه كنار نهادن هفته‌شماري از تقويم‌ها نيز دستاورد چنين تحريف‌هايي باشد. براي اثبات چنين گماني، منابع و اسناد فراواني در دست نيست. به ويژه كه متون پهلوي و نيز تاريخ‌نامه‌هاي سده‌هاي ميانه در اين زمينه سكوت كرده‌اند. چرا كه متون پهلوي معمولاً بازگوكننده ديدگاه رسمي دين و دولت ساساني بوده و بر تاريخ‌نامه‌هاي سده‌هاي ميانه تأثيري فراوان نهاده‌اند. نگارنده بر اين باور است كه هفته‌شماري و نام روزهاي آن در ايران باستان وجود داشته و تنها گاهشماري رسمي زرتشتي ساساني فاقد آن بوده است. شواهد اين فرضيه پنج دسته هستند: نخست اينكه شمار هفت‌گانه روزهاي هفته، در زمان‌هاي بسيار دور، از اهله‌هاي هفت روزه ماه برگرفته شده و از آنجا كه گاهشماري مهي (قمري) ساده‌ترين و ابتدايي‌ترين شكل گاهشماري است و تشخيص اهله‌هاي ماه، آسان‌ترين و سريع‌ترين شيوه درك گذر زمان است، بي‌گمان جوامع بشري از گذشته‌هاي دور و بدون آموختن از يكديگر، به آن پي برده و از آن بهره گرفته‌اند. دوم اينكه در شاهنامه فردوسي بيشتر از يكصد و بيست بار واژه هفته و دو بار واژه چارشنبه بكار رفته است: «ستاره شمر گفت بهرام را/ كه در چارشنبه مزن كام را». از آنجا كه شاهنامه فردوسي را ترجمان وفادار داستان‌ها و بازگويه‌هاي دوران باستان مي‌دانند، بعيد است كه استاد بدون اينكه چنين مفهومي در متون مبنا بكار رفته باشد، تا اين اندازه از آن بهره برگيرد. سوم اينكه نگارنده در بررسي‌هاي تقويم آفتابي نقش‌رستم (كعبه زرتشت) به سازوكار تعبيه‌شده براي تشخيص چهار هفته شهريور ماه (آخرين ماهِ سال هخامنشي) پي برده كه جزئيات آن در كتاب «بناهاي تقويمي و نجومي ايران» باز آمده است. چهارم اينكه متون مانوي، كاربرد فراگير و گسترده روزهاي هفته را تأييد مي‌كنند. در نوشتارهاي مانوي يافت‌شده در «تورفان» و نيز در «موگ‌تاگ» از روزهاي يكشنبه و دوشنبه با نام‌هاي «مهر روز/ خور روز» و «ماه ‌روز» ياد شده و اين دو، روزهاي روزه‌داري مانوي دانسته شده است. البته در متون مانوي، همراه با روزهاي هفته، از نام‌هاي سي‌گانه براي روزهاي ماه نيز استفاده مي‌شده است. (براي آگاهي بيشتر بنگريد به: آ. فريمن، پژوهش در متون موگ‌تاگ، مسكو، 1962، به روسي). پنجم اينكه متون و منابع كهن چيني نيز كاربرد هفته در ايران باستان و حتي نام روزهاي آن را گزارش كرده‌اند. در يك متن نجومي كهن بودايي كه در سال 759 ميلادي از سانسكريت به چيني ترجمه شده و «يانگ چينگ فنگ» در سال 764 ميلادي حاشيه‌اي بر آن بازنوشته است؛ از نام روزهاي هفته در زبان چيني و معادل آنها با روزهاي هفته در فارسي ميانه و سغدي ياد كرده است. در اين متن، نام ايراني روزهاي هفته كه از يكشنبه آغاز مي‌شوند، بدينگونه بازگو شده است: يوشمبت (روز تعطيل)، دوشمبت، سه‌شمبت، چرشمبت، پنج‌شمبت، شش‌شمبت، شمبت. در همان متن، معادل سغدي (در ورارودان/ آسياي ميانه) اين نام‌ها بدينگونه با مبدأ يكشنبه باز آمده است: مهر روز (خورشيد روز)، ماه ‌روز، بهرام روز، تير روز، اورمزد روز، ناهيد روز و جيان روز (كيوان روز). همانگونه كه ديده مي‌شود اين نام‌ها از نام هفت اختر سيار آسمان، يعني خورشيد و ماه و پنج سياره شناخته‌شده آن زمان برگرفته شده است. (براي آگاهي بيشتر بنگريد به: كونگ فانگ ژن، واژه‌هايي از گاهشماري ايران در چين باستان، ترجمه استاد محمد باقري، در ويژه‌نامه تاريخ علم، تهران، 1372). با توجه به شواهدي كه بطور خلاصه گفته آمد، به نظر مي‌رسد كه روزهاي هفته، همراه با نام‌هايي ويژه، در گاهشماري‌هاي ايران باستان كاربرد داشته و حتي تعطيلي روز يكشنبه در تقويم ميلادي از روز تعطيل ايراني يعني يكشنبه برگرفته شده است. مي‌دانيم كه نام روز يكشنبه در هر دوي آنها به يك معنا است و «Sun day» دقيقاً به معناي «خورشيد روز» است. اما در دوره ساساني و همراه با ديگر تحريف‌هاي بي‌شمار آنان از آيين و فرهنگ ايران باستان، روزهاي هفته‌ را نيز از گاهشماري خود حذف مي‌كنند و تنها نام روزهاي ماه را بكار مي‌گيرند. آنان به احتمال براي جبران اين كمبود از روزهاي سه‌گانه منسوب به «دي» (روزهاي هشتم،پانزدهم و بيست‌و‌سوم ماه) همراه با «اورمزد روز» (روز يكم ماه) بجاي روزهاي تعطيل استفاده مي‌كرده‌اند. اين نكته نيز لازم به ياد‌آوري است كه نام‌هاي سي‌گانه روزهاي ماه در همه تقويم‌هاي ايراني بكار رفته و خاص تقويم ساساني نيست. http://oshihan.org/

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

online